مسئلهي محوري کتاب حاضر پرسش از نقش رهاييبخش فلسفه در جهان معاصر بوده است. ميسگلد معتقد است «هيچ فلسفهاي در وضعيتي نيست که به ما بگويد که هستيم، اما ما در وضعيتي هستيم که بدانيم چه چيزي بايد ساخته شود». او تأکيد ميکند که از طريق خود فلسفه و نوعي رويکرد متافلسفي به اين نتيجه رسيده که فلسفه نقش تعيينکنندهي خود را براي در انداختن طرحي جديد براي جهاني انسانيتر از دست داده است. با اينهمه، او انکار نميکند که «فلسفه ميتواند با انحصارطلبي قدرت سياسي سر ناسازگاري داشته باشد و اين همان نقشي است که در مواقع مختلف بر عهده داشته است. ولي هيچ چيزي در ذات فلسفه آن را به داشتن مواضع نقادانه برنميانگيزد و منتقد بودن ذاتيِ فلسفه نيست». اين استدلالها از اين حيث تأملبرانگيزند که چهار پرسش مهم دربارهي فلسفه را بار ديگر به ميدان آورند: فلسفه چيست؟؛چرا بايد فلسفهورزي کرد؟؛ چگونه بايد فلسفهورزي کرد؟؛ و آيا فلسفه به پايان رسيده است؟
نويسنده
|
حسين مصباحيان - ترور نوريس
|
مترجم
|
علي خالندي
|
قطع
|
رقعي
|
نوع جلد
|
شوميز
|
زبان
|
فارسي
|
تعداد صفحات
|
440
|
سال انتشار
|
1398
|
نوبت چاپ
|
1
|
ابعاد
|
* *
|
وزن
|
440
|